کد مطلب:29693 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:82

پژوهشی درباره اشعار آن حضرت و دیوان منسوب به وی












شعر، در معارف بشری از جایگاهی بس بلند برخوردار است. شعر، در انتقال مفاهیم، جاودان سازی حادثه ها و گسترش فرهنگ، دارای نقشی بس ارجمند است. به لحاظ محتوا نیز روشن است كه چونان بسیاری از ابزارها و توانایی هایی كه در اختیار انسان است، دوسویه است. می تواند جامه پسندیده داشته باشد و یا چهره ناپسند به خود بگیرد.

بدین سان، سُرایش شعر و داشتن هنر شاعری، بی گمان، برتری است و بهره وری از آن در مسیر تربیت انسان ها، لازم و ضروری. پیشوایان الهی از شعر، بهره می گرفته اند؛ امّا این كه خود نیز شعری سروده اند یا نه، و این كه چه اندازه شعر سروده اند، به لحاظ تاریخی مورد گفتگوست.

برخی بر این باورند كه علی علیه السلام شعر می سروده است و افزون بر آن، بر شناخت شعر، چیره بوده است و در نقد شعر، جایگاهی بلند داشته است. ابن عبد رَبّه آورده است كه:

ابو بكر و عمر، شاعر بودند و علی علیه السلام شاعرترینِ این سه بود.[1].

گویا سرودن شعر و آفریدن كلام موزون و مسجّع، در زندگانی مولاعلیه السلام در حدّی بوده است كه آن بزرگوار، بدین ویژگی شناخته شود. چنین است كه چون پیام آور نستوه كربلا، زینب كبراعلیها السلام خطابه كوبنده و شكوهمندش را در كوفه ایراد كرد، عبیداللَّه بن زیاد گفت:

این [ زن]، سجع گوست. به جانم سوگند كه پدرش هم سجع گو و شاعر بود.[2].

سید رضی رحمه الله آورده است كه:

درباره شاعرترینِ شاعرانْ پرسیده شد. علی علیه السلام فرمود: شاعران در یك میدان به مسابقه نپرداخته اند تا در پایانِ خطّ مسابقه شناخته شوند؛ ولی اگر چاره ای جز پاسخگویی نیست، شاعرترینِ آنان، پادشاه سرگردان است.[3].

سید رضی نوشته است كه:

منظورش اِمْرؤُ القَیس است.[4].

ادیب و نویسنده بلند آوازه مصری، استاد عبّاس محمود عَقّاد، بر پایه این نقل و آگاهی های دیگر، بر این باور رفته است كه امام علیه السلام نه تنها شعر را به خوبی می سروده، بلكه از چندی و چونی شعر نیز به ژرفی آگاهی داشته و در نقد شعر و شناخت سَره از ناسره آن، جایگاهی بلند داشته است.

او در این باره می نویسد:

به نظر ما آن حضرت، شعر می گفت و آن را خوب نقد می كرد، و نقدش درباره شاعران، نقدی عالمانه و آگاهانه بود. اختلاف مكتب های شعری را می دانست و روش های مقابله و ارزیابی بر پایه هر كدام از مكاتب را می شناخت و به خاطر آگاهی وی از چگونگی ارزیابی بین كارهای آنان، از وی درباره شاعرترینِ مردم پرسیده شد و وی فرمود: «شاعران در یك میدان به مسابقه نپرداخته اند تا در خطّ پایان مسابقه شناخته شوند؛ امّا اگر چاره ای جز پاسخگویی نیست، شاعرترینِ آنان، پادشاه سرگردان است».

به نظر ما، این، اوّلین تقسیم شعر بر پایه مكتب های شعری و هدف های شعرسرایی در بین عرب هاست. بنا بر این، مقایسه جز در بین اشعار همگون، روا نیست و تعمیم برتری شعرها، جز از باب غلبه نیست.[5].

این گونه نقل ها كه نشانگر داوری های مولاعلیه السلام درباره شعر و شاعران است، در متون كهن، كم نیست[6] و اینها - همان گونه كه عقّاد آورده است - نشانی است از جایگاه والای مولاعلیه السلام در شعر و شاعری، كه او «امیرِ بیان» بود و «خداوندگارِ سخن».

بر پایه اسناد تاریخی، امام علیه السلام شعر می سروده است و به شعر و بهره وری از آن (با معیارهای مورد تأكید خویش)، توصیه می كرده است[7] و در ضمن خطابه ها، نگاشته ها و... به اشعار دیگران، تمثّل می جسته است؛ اما با این همه، عالمان و مورّخان، از دیرباز، در انتساب همه آنچه به نام علی علیه السلام بر جای مانده است به مولاعلیه السلام تأمل داشته اند و در چگونگی اشعار منتسَب به مولا، فراوان سخن گفته اند.[8].

از جاحظ نقل كرده اند كه می گفته است:

علی علیه السلام، جز رجز، شعری نسروده است.[9].

یاقوت حَمَوی به نقل از ابو عثمان مازِنی آورده است كه:

علی علیه السلام شعری بجز این دو بیت، نسروده است:

قریش، آرزومند است كه مرا به قتل برساند

آنان كار نیك نمی كنند و پیروز هم نمی شوند.

اگر كشته شوم، این خط و این نشان كه آنان

با دشواری هایی دست به گریبان شوند كه آثار آن، همواره پابرجا بماند.[10].

این دو سخن، هر دو ناصواب و افراط در نفی اشعار امام علیه السلام است و كسانی در نقد سخن مازِنی بیان داشته اند كه ابیات دیگری از امام علیه السلام نقل گردیده است كه به آسانی نمی شود از آنها گذشت. علّامه مجلسی با این كه حكم انتساب تمام آنچه در دیوانِ مشهورِ منسوب به مولاعلیه السلام را محلّ تأمّل دانسته، اما انتساب دیوان را به آن حضرت، مشهور می داند.[11].

به هر حال، ردّ پای آثاری كه نشان از جمع و تدوین اشعار امام علی علیه السلام دارند، بسی دیر پای است. نجاشی در ضمن شمارش آثار ابو احمد عبدالعزیز بن یحیی جَلودی اَزْدی بصری (م 332 ق)، از جمله نوشته است:

كتاب «شعر علی علیه السلام».[12].

* * *

مشهورترین و كهن ترین مجموعه موجود از اشعار امیر مؤمنان، أنوار العقول من أشعار وصیّ الرسول است كه قطب الدین محمّد بیهقی كَیدُری، آن را بر اساس دو جمع و تدوین پیش از خود، و نیز گزارش ها و نقل های یافته شده در لابه لای آثار مكتوب، سامان داده است. كَیدُری، خود در مقدمه كتاب، محتوای این دیوان و چگونگی محتوای آن را بدین گونه گزارش كرده است:

مدّت ها پیش از این، به مجموعه ای از اشعار آن حضرت دست یافتم كه فراگیرنده سخنان ارزشمند و گنج های حكمت و در حدود دویست بیت بود و آن را امام ابوالحسن فَنجگِردی - كه خدا رحمتش كند - گرد آورده بود. با این مجموعه اُنس گرفتم و در مسیر به دست آوردن شگفتی های آن، با همه زوائدی كه [ از دیگران] در آن بود، تلاش كردم - چون تنها مشتمل بر گوشه ای از طُرفه ها و دُرّی از صدف های آن حضرت بود - تا آن كه به مجموعه دیگری دست یافتم كه پر بهره تر و گسترده تر بود - گرچه همه اشعار را نداشت و همه اشعار آن، كم و زیاد داشت - كه پاره ای از آنها را از كتاب محمّد بن اسحاق و دیگر علما، استخراج كرده بود و بعضی دیگر را از لابه لای كتاب هایی گردآورده بود كه منسوب به امام علیه السلام بودند.

پاره ای از برادران، پیشنهاد كردند كه از هر دو مجموعه، آنچه را كه به ادب، پند، حكمت و عبرت گیری مربوط می شود، گرد آورم و بقیه را كه برای اهداف دیگر سروده شده، نیاورم.

مدّتی بعد، به مجموعه دیگری از اشعار آن حضرت دست یافتم كه ابوالبركات هبة اللَّه بن محمّد حَسنی گرد آورده بود؛ ولی در آن، چیزی بیش از آنچه پیش تر به دست من رسیده بود، نیافتم، گرچه ابیات اندكی در آن وجود داشت كه به دست من نرسیده بود.

از آن پس، باز هم به تلاشم ادامه دادم و تمام كوششم را به كار گرفتم و به كتاب های تاریخ و سیره سر زدم و هر آنچه از گوهرها و دُرها به شكل مسند و یا مرسل، مشخص و یا غیر مشخص یافتم، جمع كردم؛ چون هدف من ساماندهی به قطعات و گردآوری ابیات بود.

بنا بر این، مدّعی نیستم كه هر آنچه آمده، از زبان آن حضرت است و آن حضرت به طور قطع، سراینده و آفریننده آن اشعار بوده است؛ بلكه در بسیاری موارد، به گمان و حدس، بسنده كردم؛ چون در این گونه موارد، با یقینْ سخن گفتن، دشوار است؛ چون هرگاه چیزی بر انسانْ مشكوك نمود، بهتر است به بخش درست، بسنده كند.

با این حال، نمی پندارم كه همه شعرهای وی را گرد آورده و بر همه نتایج فكری وی آگاهی یافته باشم؛ بلكه احتمال می دهم كه آنچه گرد آورده ام، كم تر از آن باشد كه از دست من خارج شده است.

من وظیفه ای جز تلاش نداشتم و امیدوارم كه در این زمینه، بهره كامل و فایده فراگیر، حاصل آمده باشد. من اكنون زمام همّت را در این میدان مهم، رها كرده ام و به این فكر افتاده ام كه این مجموعه را أنوار العقول من أشعار وصیّ الرسول بنامم.[13].

سخن كَیدُری استوار است. از یك سو نمی توان بر این باور رفت كه تمامت اشعاری كه در این دیوان آمده است از آنِ علی علیه السلام است و از سوی دیگر، نمی توان قاطعانه ادّعا كرد كه تمامت اشعار منسوب به مولاعلیه السلام، در این مجموعه گرد آمده است. اشعار این مجموعه و نیز دیگر اشعار منسوب به امام علی علیه السلام را می توان بدین سان رده بندی كرد:

1. اشعار امام علیه السلام، مانند رَجَزها و اشعار دیگری كه در منابع و مصادر معتبر نیز گزارش شده اند.

2. اشعار دیگران كه امام علیه السلام در ضمن خطابه و یا نگاشته ای بِدانها تمثّل كرده اند و آنها را چونان شاهد سخن در ضمن سخنان خویش برخوانده اند.

3. سخن و یا فعل امام علیه السلام كه به وسیله شاعری دیگر به نظم كشیده شده است و در طول زمان، كم كم به خودِ وی نسبت داده شده است.

4. اشعار كسانی دیگر، همنام امام علیه السلام یا غیر همنام، كه در درازای تاریخ به آن بزرگوار، نسبت داده شده و به دیوان وی راه یافته است.[14].









    1. العقد الفرید: 248/5. نیز، ر. ك: ص 311 (ح 5653).
    2. الإرشاد: 116/2، مثیر الأحزان: 71، كشف الغمّة: 276/2.
    3. نهج البلاغة: حكمت 455.
    4. نهج البلاغة: حكمت 455. ابن ابی الحدید به نقل از ابن دُرَید، مضمون جمله یاد شده را در ضمن گزارش خطابه ای از مولاعلیه السلام آورده است و نیز تصریح امام علیه السلام را كه مراد از «پادشاه سرگردان»، امرؤ القیس است (شرح نهج البلاغة: 153/20). نیز، ر. ك: ص 319 (ح 5654).
    5. المجموعة الكاملة (عبقریة الإمام علیّ علیه السلام): 135/2.
    6. نمونه را بنگرید به: العمدة فی محاسن الشعر وآدابه: 111/1، مصادر نهج البلاغة وأسانیده: 312/4.
    7. برای نمونه، آن بزرگوار، ضمن تأكید بر فراگیری شعر ابوطالب و تدوین و نشر آن، در باب چرایی لزوم فراگیری شعر آن مدافع بی بدیل پیامبرصلی الله علیه وآله می فرمود: «شعر ابو طالب را یاد بگیرید و به فرزندانتان هم بیاموزید؛ چرا كه وی بر دین خدا و بسیار دانشور بود» (مستدرك نهج البلاغة: 175، تصنیف نهج البلاغة: 773، وسائل الشیعة: 248/12).
    8. ر. ك: مقدمه سودمند أنوار العقول من أشعار وصیّ الرسول، به خامه كامل سلمان جُبوری.
    9. فهرست نسخه های خطی كتاب خانه مركزی دانشگاه تهران: 116/2.
    10. معجم الأدباء: 784/1810/4، النهایة: 279/2، مناقب آل أبی طالب: 312/3، بحار الأنوار: 31/223/42.
    11. تفصیل را بنگرید در بحث ارجمند مرحوم كیوان سمیعی در: تحقیقات ادبی: 359 - 333.
    12. رجال النجاشی: 638/55/2.
    13. انوار العقول من أشعار وصیّ الرسول: 92.
    14. ر. ك: الذریعة: 431/2 و 101/9. نیز ر. ك: مقدّمه های كَیدُری و جُبوری بر أنوار العقول من أشعار وصیّ الرسول و مقدّمه ابوالقاسم امامی بر دیوان امام علی علیه السلام (كه تصحیح و ترجمه همان دیوان مشهور است).